مطالب اين كتاب در تجليل از انسانيت نگاشته شده است. نويسنده سعي دارد نگرشي تاريخي و ديني از اصولي اخلاقي عرضه كند. وي بيشتر مباحث كتاب را به موضوع رسيدن به انسانيت كامل در عصر جديد و رسيدن به خودشناسي، اختصاص داده و از اين رو در جاي جاي كتاب به سخنان متفكران اشراقي و مذهبي، و برخي متون ديني استناد ميكنند. دركتاب خاطرنشان شده است: ".... ما و دنيايي كه در آن به سر ميبريم عمدتا آكنده ازاستعدادهاي بالقوه زيادي هستيم كه هنوز تحقق نيافته است و همگي ما بسيار كمتر از آنچه ميتوانيم باشيم، هستيم، هستي مانند نقش پيچيدهاي است كه اگر قرار باشد ما در آن كليتي متعالي را تجربه كنيم، بايستي شكوفا شود. در اين صورت زندگي هيچ كس با اهميتتر يا كم اهميتتر از زندگي ديگري نيست و يا هيچ يك از ما با مسئوليتتر يا كم مسئوليتتر از ديگري نيستيم....".